پیوستگان و رها کنندگان امام حسین ع

بسیج مرودشت

وبلاگ خبری تحلیلی مذهبی بسیج مرودشت

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ بسیج مرودشت خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

پیوستگان و رهاكنندگان امام حسین علیه‏السلام

 

محمد على چنارانى

 

گروه تاریخ اسلام بنیاد پژوهشهاى اسلامى

 

 

پیش سخن

 

عاشوراى حسینى، پیامها و آموزه‏هاى فراوانى دارد. از این رو، در همه روزهاى سال به ویژه در ایام محرم باید به درس آموزى از مكتب زنده و پویاى امام حسین علیه‏السلام پرداخت، زیرا این نهضت بزرگ و سازنده از چنان ژرفایى برخوردار است كه مى‏تواند براى تمام انسانها و در همه زمانها به عنوان الگویى ماندگار راهگشا باشد.

بدین سان، در بخش نخست این نوشتار به معرفى اجمالى تنى چند از افرادى كه توانسته‏اند خود را در شمار انسانهاى جاودان و ابدى قرار دهند پرداخته‏ایم. در بخش دوم نیز از شخصیتهایى یاد كرده‏ایم كه از این سعادت محروم مانده‏اند.

 

پیوستگان

 

كربلا كانون تحول، دگرگونى و رسیدن به سعادت جاودان بود. حتى براى آنان كه پیشینه درخشانى نداشتند، اما با لطف پروردگار و تصمیم جِدّى، فرجام نیك را از همراهى با سیدالشهداء به دست آوردند و خون خویش را با خون پاكان و اولیاى الهى درهم آمیختند و درخت دین را استوار ساختند، كه به گونه‏اى خلاصه به معرفى برخى از آنان مى‏پردازیم:

1ـ حرّبن یزید ریاحى. حُر سرآمد دگرگون‏شدگان است. گر چه وى راه را بر امام حسین علیه‏السلام بست و مانع حركت آن حضرت به سوى كوفه گردید، اما صبح عاشورا چون از تصمیم عمر بن سعد در جنگ با امام حسین علیه‏السلام اطمینان یافت به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه كوفیان خارج شد و به امام پیوست. پس از پذیرش توبه وى از سوى آن حضرت، به میدان بازگشت و پس از نصیحت كردن شامیان، با آنان جنگید تا اینكه در ركاب سرور شهیدان به فیض شهادت نایل آمد(1).

مرحوم شهید مطهرى درباره دلیل تغییر روحیه حرّ بن یزید مى‏نویسد:

«گفته شده كه یك علت اینكه «حرّ» به سیدالشهدا علیه‏السلام گروید این است كه مدت زیادى همراه حضرت بود و از نزدیك او را مى‏شناخت.»(2)

2ـ على فرزند حرّ. او نیز با جدا شدن پدرش از سپاه كوفه، از منافقان جدا شد، و همراه پدر به امام حسین علیه‏السلام پیوست، و چون نزدیك آن حضرت رسید، از اسب پیاده شد و زمین ادب بوسید.

امام پرسید: اى جوان تو كیستى؟

گفت: من على پسر حرّ ریاحى مى‏باشم، آمده‏ام تا جان خود را در راه شما نثار كنم!

آن حضرت براى او دعا كرد. هنگامى كه اجازه نبرد یافت، وارد میدان گردید در حالى كه رجز و شعر مى‏خواند. با همان حال جنگید، تا اینكه به فیض شهادت رسید(3).

3ـ زهیر بن قین. زهیر از شخصیتهاى برجسته كوفه بود كه روز عاشورا در ركاب امام به شهادت رسید. وى ابتدا از هواداران عثمان بود، اما ناچار گردید در یكى از منزلگاهها فرود آید. امام او را به همراهى خود فرا خواند، ابتدا علاقه چندانى به همكارى نداشت، اما همسرش او را تشویق كرد تا نزد پسر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله برود. همسرش نیز همراه او آمد. سخنان امام آتشى در دل زهیر برافروخت، چنان كه از یاران فداكار آن حضرت گردید و در كنار امام به شهادت رسید(4).

4ـ ابوالحتوف و سعد. این دو شخصیت كه فرزندان حرث هستند، از پیوستگان به امام یاد شده‏اند، و گویند: این دو برادر هر چند كه سابقه درخشانى نداشتند و در سپاه كوفه براى جنگیدن با امام آمدند، هنگامى كه تنهایى آن حضرت را دیدند و نداى «هل من ناصر ینصرنى» و گریه اهل بیت علیهم‏السلام را شنیدند، دگرگون شده، به سوى امام روى آوردند و در صحنه پیكار با كوفیان جنگیدند، تا اینكه سرانجام به شهادت رسیدند(5).

5ـ شبیب كلابى. وى در شمار تابعان و از یاران على علیه‏السلام بود. او، كه مردى دلیر و رزمنده به ویژه در میدانهاى جنگ صفین بود، با مسلم بن عقیل در كوفه بیعت كرد، اما پس از شهادت مسلم همراه سپاه كوفه به كربلا آمد، و تا شب نهم محرم در اردوى كوفیان بود، اما هنگامى كه در عصر روز نهم شمر نامه ابن زیاد را به عمر سعد داد و گفت: باید كار حسین علیه‏السلام را یكسره كند، شبیب دانست كه كار به كشتن امام مى‏انجامد. از این رو، بسیار ناراحت و افسرده خاطر شد. و در تاریكى شب دهم خود را به امام رسانید و در روز عاشورا به فیض شهادت نایل آمد(6).

6ـ مصعب بن یزید، برادر حر. مصعب پس از شهادت حر و پسرش على و غلامش غرّه كه همگى در سپاه كوفه بودند، از كوفیان جدا شدند، و یكى پس از دیگرى به شهادت رسیدند(7).

7ـ غرّه. او غلام حرّ بن یزید ریاحى بود. پس از شهادت اربابش عنان صبر از كف بداد، و با چشمانى گریان بر كوفیان تاخت و گروهى را كشت. آن گاه نزد امام بازگشت و گفت:

اى پسر رسول خدا گستاخى كردم، مرا معذور دار؛ زیرا هنوز آداب و رسوم جنگیدن را خوب نمى‏دانم. امروز مى‏خواهم اجازه دهى كه جان خود را در قدمت نثار كنم، تا فردا در عرصه محشر بر خواجگان افتخار نمایم.

امام نیز به وى اجازه داد. او با شور و نشاط فراوان به میدان رفت، تا اینكه پس از جنگیدن به شهادت رسید(8).

8ـ بكر تمیمى. وى مردى دلیر و نیرومند بود كه همراه سپاه كوفه براى جنگیدن با امام به كربلا آمد، اما هنگامى كه از نزدیك ماجرا را دید و بررسى كرد حقیقت را دریافت. از كوفیان جدا شد و به یاران امام پیوست، تا اینكه در روز عاشورا به شهادت رسید(9).

9ـ جابر بن حجاج. وى غلام عامر بن نهشل تیمى، و یكى از دلیران عرب و رزمندگان كوفه بود. وى با مسلم بن عقیل بیعت كرد، ولى پس از درماندگى مسلم، از ترس پنهان شد و به سختى زندگى مى‏كرد و جرئت اظهار وجود نداشت؛ زیرا این افراد به محض اینكه شناخته مى‏شدند، به جرم تشیع و همكارى با مسلم محكوم به مرگ مى‏گردیدند.

از این رو، هنگامى كه شنید امام به كربلا آمده و سپاه كوفه به سوى كربلا حركت مى‏كند، همراه آنان به كربلا آمد و بى‏درنگ خود را به امام رسانید و در روز عاشورا به شهادت رسید(10).

10ـ جوین بن مالك تمیمى. جوین در شجاعت، زیركى و مردانگى، یگانه روزگار خود بود و از شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم‏السلام به شمار مى‏رفت. او همراه سپاه كوفه به كربلا آمد.

هنگامى كه رفتار و برخورد پسر سعد را با امام از نزدیك مشاهده كرد، دریافت كه پسر سعد شرایط امام را نمى‏پذیرد و از رفتن آن حضرت جلوگیرى مى‏نماید، و با آن بزرگوار با خشونت رفتار مى‏كند، شبانه همراه گروهى از افراد قبیله خود به امام حسین علیه‏السلام پیوست و آن حضرت را یارى نمود، تا اینكه در ركاب آن بزرگوار همگى به شهادت رسیدند(11).

11ـ حارث بن امرءالقیس كندى. وى مردى بسیار توانا بود، به گونه‏اى كه او را از قهرمانان عرب شمرده‏اند. حارث در تیراندازى سرآمد دوران خود به شمار مى‏رفت، وى نخست از سپاهیان ابن سعد بود كه در كربلا حاضر شد، ولى آن گاه كه رفتار ستمكارانه و جنایتكارانه عبیداللّه‏ را با امام، از جمله بستن آب بر آن حضرت و یارانش را از نزدیك دید، همراه چهار تن از قبیله خود به یاران امام پیوست، و همگى در راه حق و جاودانه ساختن اسلام محمدى به شهادت رسیدند(12).

12ـ حلاّس بن عمرو ازدى. وى از یاران پایدار على علیه‏السلام بود، كه همراه برادرش نعمان در كربلا به كاروان امام پیوستند و در حمله نخست به شهادت رسیدند(13).

13ـ زهیر بن سلسلم بن عمرو ازدى. زهیر یكى از سپاهیان كوفه بود كه در شب دهم محرم از سپاه كوفه جدا شد و به امام پیوست؛ زیرا دریافت كه سپاهیان كوفه بر كشتن آن حضرت و یارانش مصمم هستند و هیچ اثرى از صلح و آشتى دیده نمى‏شود؛ از این رو آخرت را برگزید و با اخلاص و ایمان دلیرانه در حمله نخست به شهادت رسید(14).

14ـ ضرغامة بن مالك تغلبى. ضرغامه یكى از هواداران على علیه‏السلام و ساكن كوفه بود، او با مسلم بن عقیل بیعت كرد، ولى هنگامى كه مسلم دستگیر گردید، پنهان شد تا اینكه همراه سپاه كوفه به كربلا آمد. و بعد از پیوستن به سپاه امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا پس از نماز ظهر به شهادت رسید(15).

15ـ عبدالرحمان بن مسعود تیمى. وى در مردانگى، شجاعت و تشیع از جایگاه ویژه‏اى برخوردار بود. و بر اثر كاردانى، شهامت و استوارى در عقیده و دوستار ولایت بودن در روز هفتم به كربلا آمد و صبح عاشورا به شهادت رسید(16).

16ـ عبداللّه‏ بن بشر بن ربیعه خثعمى كوفى. وى و پدرش از دلاوران معروف و از پیروان و طرفداران على علیه‏السلام بودند. با سپاه كوفه به كربلا آمد، آن گاه از آنها جدا شد و به امام پیوست و در نخستین حمله شهید گردید(17).

17ـ عمرو بن ضبیعة بن قیس تمیمى. عمرو از دلاوران كوفه به شمار مى‏رفت كه نزد مردم از احترام خاصى برخوردار بود. وى در آداب و فنون جنگ مهارت فراوانى داشت، چون در بسیارى از جنگها حاضر بود. از این رو عمر بن سعد او را در صف نخست سپاهیان خود قرار داده به كربلا آورد. وى چند روزى در كربلا ماند، اما همه چیز را زیر نظر داشت و بررسى مى‏كرد، تا اینكه رفتار پسر سعد را با امام دید؛ از این رو، نور ایمان در قلب او درخشید و از خواب غفلت بیدار شد. بدین سبب از سپاه كوفه خارج شد و به امام پیوست و در راه یارى آن امام به شهادت رسید(18).

18ـ قاسم بن حبیب بن ابى بشر ازدى كوفى. وى مردى دلاور، پرهیزكار و دیندار بود. و شبها همواره به عبادت و شب زنده‏دارى مى‏پرداخت. وى به شجاعت و قهرمانى شهرت داشت، و در راه ولایت و ایمان استوار بود و در تمام جنگها پیروزى را در آغوش مى‏گرفت.

او كه در شمار شیعیان كوفه بود همراه آنان به كربلا آمد، هنگام ورود به یاران امام پیوست و تا هنگام شهادت در كنار امام خود بود(19).

19ـ مسعود بن حجاج تیمى كوفى. وى به تشیع و دوستى خاندان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شهرت داشت. او كه از دلیران به شمار مى‏رفت در بسیارى از جنگها حاضر بود و در روز هفتم محرم به كربلا رسید و همراه امام بود تا اینكه به شهادت رسید(20).

20ـ مصعب بن یزید بن ناجیه ریاحى. وى برادر حرّ ریاحى است كه پس از شهادت برادرش به سپاه امام پیوست و در دفاع از امام حسین علیه‏السلام همراه دیگران به فیض شهادت نایل آمد(21).

21ـ حبشة بن قیس نهمى. وى از قبیله حمدان است كه در كربلا به امام حسین علیه‏السلام پیوست و روز عاشورا در حضور آن حضرت پس از نبردى جانانه به شهادت رسید(22).

22ـ نعمان بن عمرو بن ازدى. وى از یاران على علیه‏السلام بود كه در صفین حضور داشت، و همواره در دفاع از خاندان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تلاش مى‏كرد، تا اینكه در شب هشتم محرم به كربلا رسید و به امام پیوست، و در راه آن حضرت و در كنار وى همراه برادرش حلاّس به شهادت رسید(23).

 

آغاز انحراف در اسلام

 

خاستگاه و پیشینه انحرافات در اسلام به دوران حضور رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله باز مى‏گردد؛ زیرا افرادى كه از اعماق جان، اسلام واقعى را نپذیرفته بودند، در مناسبتهاى گوناگون حقیقت درونى خویش را نمودار مى‏ساختند. در این انحرافات انگیزه‏ها و اهداف گوناگونى نقش داشته است كه به دو عامل مهم اشاره مى‏شود:

 

1ـ دگرگونى در باورها

 

پروردگار سبحان در قرآن كریم به دگرگونى اعتقادى و باورهاى دینى بعضى از افراد اشاره مى‏نماید(24). افزون بر آیات قرآن، در تاریخ نیز موارد بى‏شمارى به ثبت رسیده است كه برخى از آنها را یاد مى‏كنیم:

بازگشت سیصد نفر از جنگ اُحد(25)، برخوردهاى ناشایست در صلح حدیبیه(26)، و هنگام نزول آیات حجاب(27)، طرح ترور پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هنگام بازگشت از تبوك، از سوى هشت تن از قریش و چهار تن از مردم مدینه، كه نام برخى از آنان را پس از درگذشت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در شمار زمامداران مسلمان مى‏توان مشاهده كرد(28).

در این زمینه نمونه‏هاى فراوانى نقل شده كه براى اختصار به بیان مدارك آنها بسنده مى‏كنیم(29).

 

2ـ حبّ مال و ثروت‏اندوزى

 

یكى از انحرافات بشر همواره از مال دوستى و ثروت اندوزى او سرچشمه گرفته است. این مشكل، در زمان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز وجود داشته است كه از جمله مى‏توان به شمارى از اصحاب پیامبر همانند عباس بن مرداس(30)، سعد بن ابى وقاص(31)، معتَّب بن قشیر عمرى(32)، ذوالثدیه(33) و حسان بن ثابت(34) اشاره كرد كه در هنگام تقسیم غنایم جنگ حنین به اعتراض پرداختند و این روند هم‏چنان پس از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز به گونه‏هاى مختلفى ادامه یافت، تا اینكه حادثه عاشورا پیش آمد.

 

آغاز ترك‏كنندگان صحنه كربلا

 

یكى از مطالبى كه در برخى از مدارك متأخر و كتب مقاتل نقل شده(35)، این است كه تعدادى از یاران امام حسین علیه‏السلام در شب عاشورا كربلا را ترك كردند. این سخن به چند دلیل پذیرفته نیست:

نخست اینكه در مدارك معتبر تاریخى چنین مطلبى نقل نشده است، بلكه تنها در مدارك متأخر كه اعتبار علمى چندانى ندارند(36) بدین مطلب اشاره شده است. دیگر اینكه تاریخنگارانى همچون طبرى(37) و شیخ مفید، رفتن برخى از همراهان امام را در منزل زباله یاد كرده‏اند(38).

افزون بر اینها، اعلان وفادارى و جان‏نثارى یاران امام علیه‏السلام در شب عاشورا، نادرستى مطالب یاد شده را ثابت مى‏نماید(39).

سرشناسان كوفه كه امام حسین علیه‏السلام را رها كردند

آنچه یاد كردیم در مسیر راه امام به كربلا روى داده است. اما در كوفه از سران و اشراف و افراد سرشناس آن شهر كسانى بودند كه امام را دعوت كردند، ولى در كربلا رها ساختند و آن بزرگوار را یارى ننمودند كه به طور اجمال به معرفى تنى چند از آنان مى‏پردازیم:

1ـ شریح بن حارث قاضى. وى اهل یمن بود و به دیدار پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شتافت و مسلمان گردید و در سال 22 ق از سوى عمر به كار قضاوت گماشته شد. شریح از كسانى است كه با امام حسین علیه‏السلام مكاتبه داشت و هفتاد نفر از بزرگان كوفه در حضور وى سوگند یاد كرده بودند تا امام را یارى كنند.

مرحوم شیخ عبدالنبى عراقى مى‏گوید: شریح با وعده صد هزار دینار زیر بار نرفت تا فتواى حلال بودن خون امام حسین علیه‏السلام را صادر نماید، اما ابن زیاد با ترفند شوم خود او را فریفت؛ چرا كه دستور داد پنجاه هزار دینار به منزل شریح ببرند. سپس خود نیز به منزل وى رفت و پولها را در برابر چشمان شریح به نمایش درآورد و از این راه دل شریح را به دست آورد. هنگامى كه شریح آن پولها را دید تسلیم شد و فتواى قتل امام حسین علیه‏السلام را صادر كرد. شریح حدود شصت سال قضاوت كرد و سرانجام در زمان حجاج كناره گرفت و در سال 87 ق در 120 سالگى از دنیا رفت(40).

2ـ عمر بن سعد بن ابى وقاص. وى از جمله افرادى است كه امام حسین علیه‏السلام را به كوفه دعوت كرد، ولى روز سوم محرم الحرام سال 60 ق همراه چهار هزار نفر وارد كربلا شد، و نخستین كسى بود كه به سوى خیمه‏هاى امام تیراندازى كرد، امام حسین علیه‏السلام را به شهادت رسانید، و اهل بیت آن حضرت را اسیر كرد و به كوفه آورد. هنگامى كه عمر بن سعد به كوفه آمد، مردم از او كناره‏گیرى مى‏كردند و این ذلت و خوارى را تا سال 65 ق تحمل كرد، تا اینكه به دست مختار به مجازات رسید(41).

3ـ ساربان. وى نیز یكى از افرادى است كه در كربلا از امام حسین علیه‏السلام فاصله گرفت. نام او را بجدل بن سلیم و برخى بریدة بن وائل نوشته‏اند. وى با اینكه از امام علیه‏السلام جدا شده بود، شب یازدهم محرم به قتلگاه باز گشت و به منظور به دست آوردن انگشتر، انگشت امام را جدا كرد؛ اما بر اثر همین جنایت دستانش خشك و صورتش سیاه و سبب عبرت همگان گردید(42).

4ـ عمرو بن حجاج. وى كسى است كه در نامه‏اش به امام نوشت، درختان سبز شده، میوه‏ها رسیده، ما منتظر آمدن شما هستیم، اما با پیروزى عبیداللّه‏ بن زیاد در كوفه، در شمار افرادى قرار گرفت كه مردد بودند، ولى سرانجام در كنار عمر بن سعد حاضر شد و فرماندهى چهار هزار نفر از سپاهیان كوفه را برعهده گرفت كه از فرات محافظت مى‏كردند، تا آب به دست امام و یارانش نرسد.

وى در سخنانش خطاب به سپاهیان كوفه مى‏گفت: در جواز قتل حسین تردیدى به خود راه ندهید؛ زیرا او با یزید مخالف است و از دین بیرون رفته است!

هنگامى كه پیكر خونین امام بر زمین افتاد، عمرو بن حجاج پاى در میدان نهاد تا امام را به شهادت رسانَد؛ اما هنگامى كه چشم امام به او افتاد، باز گشت. شمر از او پرسید: چرا باز گشتى؟ پاسخ داد: وقتى بر حسین علیه‏السلام نگریستم، چشمان او همانند دیدگان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود(43).

5ـ شبث بن ربعى. وى نیز از كسانى بود كه امام حسین علیه‏السلام را به كوفه دعوت كرد، اما هنگامى كه پسر زیاد بر كوفه مسلط گردید، شبث به او پیوست و در شمار فرماندهان وى به كربلا آمد. شبث در صفین همراه على علیه‏السلام و از افراد مذاكره‏كننده با معاویه بود و با معاویه به مجادله پرداخت و در جنگ نهروان نیز از فرماندهان سمت چپ سپاه على علیه‏السلام بود و حضورى فعال داشت، اما هنگامى كه امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسید، به شكرانه شهادت امام مسجدى ساخت كه به نام وى نیز شهرت داشت(44).

6ـ شمر بن ذى الجوشن. شمر یكى از همراهان على علیه‏السلام در جنگ صفین بود، اما پس از مدتى اندك دچار انحراف و سقوط فكرى و عقیدتى گردید، به گونه‏اى كه یكى از فرماندهان سمت راست سپاه كوفه شد. و چنان سرسپرده پسر زیاد گشت كه حاضر بود در این راه هر جنایتى را انجام دهد!

بدین سان با نیروهاى تحت فرمان خود به خیمه امام نزدیك شد، و بر آن بود تا خیمه‏ها را با ساكنانش به آتش بكشد، اما به دلیل دفاع دلیرانه از سوى یاران امام به ویژه زهیر بن قین و یارانش، شمر و سپاهیانش مجبور به عقب‏نشینى گردیدند.

در صبح عاشورا نیز هنگامى كه شعله‏هاى آتش از میان خندق حفر شده پیرامون امام علیه‏السلام زبانه كشید، شمر بانگ برآورد: اى حسین، آتش دنیا به تو روى آورد، تو شتاب كردى، چون آتش دوزخ در انتظار تو مى‏باشد!

امام فرمود: گویا شمر است؟

گفتند: آرى.

حضرت فرمود: اى فرزند بزچران، تو به آتش دوزخ سزاوارترى.

پس از حادثه كربلا، شمر گرفتار دست انتقام الهى شد، سپاهیان مختار او را گرفته، نزد مختار آوردند، و به دستور وى به سزاى اعمال پلیدش رسید.(45)

7ـ هرثمة بن سلیم. وى از یاران على علیه‏السلام در صفین بود، اما روز عاشورا در كنار پسر سعد قرار گرفت. هرثمه در آن روز با دیدن درختى، به یاد خاطره‏اى افتاد، و این یادآورى سبب دگرگونى درونى وى گردید. و با جدا شدن از سپاه كوفه، روز عاشورا سوار بر اسب خود به دیدار امام آمد و خاطره خود را بازگو كرد و گفت: هنگامى كه همراه على علیه‏السلام از صفین بر مى‏گشتم، ایشان در همین مكان، پس از نماز صبح مشتى خاك برگرفت و با صداى بلند فرمود:

«خوشا به حال تو اى خاك! گروهى از تو برانگیخته مى‏شوند كه بدون حساب وارد بهشت مى‏گردند.

آن گاه امام حسین علیه‏السلام پرسید: اكنون از حامیان پسر سعد هستى یا از یاران ما؟

هرثمه گفت: از هیچیك! اكنون در اندیشه اهل و عیال خود هستم!

امام فرمود: پس با سرعت از این سرزمین بیرون برو؛ زیرا كسى كه در اینجا باشد و صداى ما را بشنود و ما را یارى نكند، در دوزخ جاى خواهد داشت.

هرثمه نگونبخت و بى‏سعادت، در این نقطه حساس، راه بى‏تفاوتى را پیش گرفت و از آن سرزمین با سرعت گریخت، تا جان خود را حفظ نماید!.»(46)

8ـ عبیداللّه‏ بن حر جعفى. وى از هواداران عثمان و در صفین در كنار معاویه حاضر بود. هنگامى كه امام حسین علیه‏السلام در راه خیمه او را دید، حجاج بن مسروق جعفى را نزد وى فرستاد، عبیداللّه‏ گفت: من از كوفه بیرون آمدم؛ زیرا نمى‏خواستم وقتى امام وارد آنجا مى‏شود من در شهر باشم. به خدا سوگند، دوست ندارم او مرا دیدار كند، یا من او را ببینم.

حجاج باز گشت و پیام او را به امام رسانید. امام نزد وى رفت، ولى عبیداللّه‏ عذر آورد و همراهى امام را نپذیرفت!

آن حضرت فرمود: پس از این سرزمین فاصله

بگیر، تا بانگ مرا نشنوى، و گر نه كیفر خواهى دید.

از این رو، از امام جدا شد، گر چه بعدها پشیمان گشت و به كربلا آمد. و در آنجا گریست، اما هنگامى كه مختار قیام كرد با وى همراه شد؛ هر چند تا پایان كار با وى نیز همراهى ننمود، تا اینكه در زمان مصعب بن زبیر پس از غارتهاى فراوانى كه انجام داد، در سال 68 ق خود را در فرات افكند و به زندگى خود پایان داد!(47)

الإمام الحسین علیه‏السلام : لَیسَ الموتُ فى سبیلِ العِزِّ الاّ حَیاةً خالِدَةً، و لَیسَتِ الحیاةُ مَع الذُّلِّ اِلاَّ الموتُ الَّذى لا حَیاةَ معَه. (الادبُ الحسین، 159) مرگ با عزت جز زندگى جاویدان نیست، و زندگى ذلّت‏بار جز مرگى بدون [آثار[ حیات نیست.

1- سماوى، محمد، ابصار العین فى انصار الحسین، قم، بصیرتى، بى‏تا، ص 203؛ شوشترى، محمد تقى، قاموس الرجال، قم، موسة النشر الاسلامى، 1401 ق، ج 3، ص 103.

2- مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، تهران، صدرا، 1370 ش، ج 3، ص 74.

3- خواند میر، غیاث الدین، حبیب السیر فى اخبار افراد البشر، با مقدمه همایى، خیام، 1362 ش، ج 2، ص 52.

4- ابصار العین، ص 95؛ ما مقانى، عبداللّه‏، تنقیح المقال فى علم الرجال، نجف، مرتضویه، 1352 ق، ج 1، ص 452؛ ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، بیروت، دارالاضواء، 1412 ق، ج 4، ص 105.

5- ابصار العین، ص 159؛ امین، محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف، 1403 ق، ج 2، ص 319.

6- تنقیح المقال، ج 2، ص 80.

7- حبیب السیر، ج 2، ص 52.

8- همان؛ اردبیلى، محمد بن على، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت، دارالاضواء، 1403 ق، ج 2، ص 282.

9- ابصار العین، ص 113؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 177.

10- ابصار العین، ص 113؛ تنقیح المقال، ج1، ص 189.

11- ابصار العین، ص 113؛ جامع الرواة، ج 1، ص 170؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 240.

12- ابصار العین، ص 103؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 243.

13- ابصار العین، ص 115؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 260؛ طبرسى، فضل بن حسن، اِعلام الورى بأعلام الهدى، تصحیح على اكبر غفارى، تهران، اسلامیه، 1338 ق، ص 242.

14- مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 452.

15- ابصار العین، ص 114؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 106؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113.

16- ابصار العین، ص 112؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 148.

17- ابصار العین، ص 101؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 170.

18- مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113؛ ابصار العین، ص 113؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 332.

19- ابصار العین، ص 109؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 18.

20- مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113؛ ابصار العین، ص 112؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 213.

21- حبیب السیر، ج 2، ص 52.

22- ابصار العین، ص 79؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 250.

23- مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 113؛ ابصار العین، ص 109؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 273.

24- توبه / 101 و 73.

25- عاملى، محسن، اجتهاد در مقابل نص، ترجمه على دوانى، تهران، غدیر، 1351 ش، ص 494؛ آیتى، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه، 1362 ش، ص 311.

26- ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ج 2، ص 320؛ حلبى، على، السیرة الحلبیه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بى‏تا، ج 3، ص 23.

27- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، قم، مكتبة المرعشى، 1403 ق، ج 8، ص 366 و 368؛ امینى، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالكتب العربى، 1387 ق، ج 10، ص 127.

28- السیرة الحلبیه، ج 2، ص 337؛ اعلام الورى، ص 75؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1403 ق، ج 21، ص 193.

29- السیرة النبویه، ج 2، ص 513؛ تاریخ پیامبر اسلام، ص 633؛ الغدیر، ج 8، ص 244؛ نمرى، عبدالبر، الاستیعاب، مصر، مكتبة المثنى، 1328 ق، ج 1، ص 251؛ بلاذرى، احمد، انساب الاشراف،بیروت، دارالفكر، 1417 ق، ج 5، ص 27.

30- ابن ابى الحدید، ابو حامد، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاء الكتب العربیه، 1378 ق، ج 2، ص 20.

31- السیرة النبویه، ج 4، ص 494.

32- تاریخ پیامبر اسلام، ص 607.

33- السیرة النبویه، ج 4، 139.

34- همان، ج 4، ص 141.

35- ملبوبى، باقر، الوقایع و الحوادث، دارالعلم، 1341 ش، ج 2، ص 183-181؛ حائرى، محمد مهدى، معالى السبطین، قم، رضى، 1363 ش، ج 2، ص 62؛ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسى اسلام، تهران، ارشاد، 1374 ش، ج 2، ص 481.

36- تهرانى، محمد محسن، الذریعة الى تصانیف الشیعه، نجف، مطبعة الغرى، 1357 ق، ج 24، ص 372.

37- طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوك، مصر، قاهره، 1358 ق، ج 4، ص 300.

38- الارشاد، ص 213؛ بحارالانوار، ج 45، ص 393.

39- ابن قولویه، جعفر، كامل الزیارات، تصحیح امینى، نجف، مرتضویه، 1356 ق؛ تاریخ طبرى، ج 4، ص 317.

40- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 14، ص 28؛ ابن اثیر، على، اسد الغابة فى معرفة الصحابه، بیروت، 1390 ق، ج 2، ص 517.

41- بحارالانوار، ج 45، ص 378؛ تاریخ طبرى، ج 4، ص 309.

گلچین 10 سال مداحی بازی جنگی (تیراندازی و رزمی) معجزه حفظ قرآن کریم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه